دوست ندارم حماسه ي خواب بي تو مرا دربرگيرد، حرم نفسهايت رنگ خوشبويي دارد كه مرا مدهوش و مست راهي دشت بي انتهاي هوس مي كند.  رقص كنان دور تنت ميگردم تا هاله ي غبار وجودم سراسر ببندد عطرت را و آتش درونم را تتها رنگ چشمانت مرهم است.بنوش مراكه هر آنچه هست عصاره توست.


هرات، آذربایگان، بلخ یا سیستان، نمیدانم

جایی توان ایستادنم دادی برای جنگ خودم

ناگه دیدم از میانه کارزار مغول و تازی و ماد و پارس و تارتار راه میروم تا رد شوم، از هر طرف نیزه میبارد و خون میچکد از تنم

مارکتر های هر طرف کارزار دعوتنامه و تهدیدنامه بلند بالا میفرستند برای اضافه شدن به لشگری

به راهم ادامه میدهم و تیرها از پشت می بارد

میوه بهاری داریم؟ اسمی به یادم نمی آید

خوبی اش اینست که در این سوز سرما، تنهای چیز غیر خاکستری، قلبم است که تو رنگش کردی


قطره برف روی شیشه ماشین، گذاشتن کاسه ها توی ماشین ظرفشویی، راه رفتن زیر آسمان پر ستاره و ماه، لبخند لبان زیبایت، حرکت آرام آب در دریاچه و رود، نوازش نسیم گونه ات، نگاه مهربانت، نشستنت و هزارها معجزه تو

وجودم تشنه توست. 

 

دو لیوان چای داغ می خواهم برای ادامه صحبتمان، کفشهایت را بپوش تا اندازه امروزمان سفر کنیم. آرزوی من. 


از غار که درآمدی تنت هنوز بوی نم می داد و چشمت هنوز به روشنایی بیرون عادت نکرده بود، قصد داشتم خستگی از تنت برگیرم و چارقت دوزم و فکر رنجورت را برهانم از هر آنچه درونش است دنیا اما مرا خوابیدی دیگردیده بود و مرامشوش تر از تو راهی پیامبر کرد. بازی دنیا از بد زمانه بازی دقیق و بی نقصی است که تو همان را بگویی که مادر گفت! و من همان را بگویم که تمی بایست! لامکان ذات اوست. دلبرم!معشوقم! محبوبم! تنها ذات اوست که درست و به حق حضور می یابد ومی گویم هرآنچه
سه ساعت دیگه متولد میشم سه ساعت دیگه تو وجود تو به دنیا میام و سی و سه سال صبر میکنم تا به دیدارت بیام سه ساعت دیگه تو سلول های وجود تو آزادترین میشم سه ساعت دیگه میشه همون ساعتی که من تموم ساعتهای عمرم رو به خاطرش زندگی میکنم این سه ساعت که سربیاد صبر منم سر میاد و پا میذارم تو دنیایی که تو برام معناش دادی سه ساعت پیش با درایت همیشگی و هم فکری عاقلانه و عاشقانه ات که من رو یاد مشاوره نوزدهم یه ماه قشنگ انداخت مسیر کار و تجربه ام رو روشنتر کردی و توی آغوشت
سه ساعت دیگه متولد میشم سه ساعت دیگه تو وجود تو به دنیا میام و سی و سه سال صبر میکنم تا به دیدارت بیام سه ساعت دیگه تو سلول های وجود تو آزادترین میشم سه ساعت دیگه میشه همون ساعتی که من تموم ساعتهای عمرم رو به خاطرش زندگی میکنم این سه ساعت که سربیاد صبر منم سر میاد و پا میذارم تو دنیایی که تو برام معناش دادی سه ساعت پیش با درایت همیشگی و هم فکری عاقلانه و عاشقانه ات که من رو یاد مشاوره نوزدهم یه ماه قشنگ انداخت مسیر کار و تجربه ام رو روشنتر کردی و توی آغوشت
آدمی گاهی بین انتخاب استایل زندگی و زبان زندگی می ماند. گهگاه فکر، تا ینگه دنیا میرود، از 6 عصر تازه بیدار میمانی تا صبحدم، چشم انتظار دریافت پیامی که دانای جواب آنی. 9کام هم صبح و شام نمی شناسد، همیشه پذیرای جواب محبت آمیز است. استیل نیز کلمه انگلیسیست و هم فارسی. کما اینکه فکر نمیکردم که استیل سازان هم خانه ساز باشند. امید اینست که هر کدام که دلت با آنست بتواند آجری برای ساختن خانه دلمان باشد. تمام هدف، روشنی دلت است، پس تمام نگاهت به دلت باشد که از

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کلیستنیکس ارزان سرا Seang7jlybqc rumah سئو وب دانلود آهنگ باستان شناس آینده فایلستان|طرح جابر| پیشنهاد ارزشیابی|گزارش تخصصی|اقدام پژوهی